چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند(مژگان عباسلو)


چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند

فصل پاییز هــم آن منظره‌‌‌ها گل دارند

ابر و باد و مه و خورشید و فلک مطمئنم

همــه در گردش چشــم تــو تعادل دارند!

تا غمت خار گلــو هست، گلــوبند چرا؟

کشته‌ هایت چه نیازی به تجمل دارند؟!

همه‌ جا مرتع گرگ است، به امید که‌ اند

میش‌ هایم کــه تــه چشم تو آغل دارند؟

برگ با ریزش بـی‌وقفه به من می‌گوید:

در زمین خوردن عشاق تسلسل دارند

هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است

همـــه تا دامنــــه‌ ی کــــوه تحمــــــل دارند

خخخخ

یکی از فانتزیام اینه که :

به دوس دخدرم 3 صبح زنگ بزنم بگم بیا دم در کارت دارم !

بعدش اونم بیاد با یه تاپ و شلوارک و یه مانتوی ژولیده و چشای نیمه باز تو ماشینم !

بگم عشقم تو بخواب فقط میخوام نگات کنم !

بعد گازشو بگیرم برم شمال 7 صبح لب ساحل باشم !

تو یه ساحل آروم وایسم و دوتا درارو باز کنم و خودم بشینم چارزانو رو کاپوت و نگاش کنم، اونم با نسیم ساحل بیدار شه و از خوشحالی جیییییییییغ بکشه و در اثر ایست قلبی جونشو بده به شما :|

و من اونجا با گیتارم این آهنگو بخونم :

دریاااااا ، هشتمین عشق مرا بردیییییی !
:))))))))))))))

کجاست دختر پاییز ..... باغ کودکی ات(اصغر معاذی)

کجاست دختر پاییز ..... باغ کودکی ات

کلاه پوپکـی و سینـه ریــز میخکــی ات

دلــم گرفته و دنیــال خلوتــــی دنجــــم

که باز بشکفم از بوسه ی یواشکی ات

کــه باز بشکفم و باز بشکفم با تـــو

کمی برقص مرا در لباس پولکی ات

چقدر خاطره دارم از آن دهان مَلَس

زبــان شیرینت بــا لب لواشکـی ات

شبـی بغــل کن و بـر سیـنه ات بخــوابانــم

به یاد حسرت شب های بی عروسکی ات

چگونه در ببرم جان از این هوا تو بگو

اگر رها شـوم از "بازوان پیچکی ات"*

اسیــر وشادم چــو بـادبـادکـــی بستــه

به شاخه های درختان باغ کودکی ات !...

*بازوان پیچکی ات(حسین منزوی)

چ اسمی؟!

دیشب تو زیرنویس بازی ایران المان یکی از برنده ها اسمش علیرضا کسلخه بود!

شبکه سه هم شورشو در اورده !

اخه این چه وضعشه؟!

خانواده نشسته عاخه

بیا

بیا

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

دوری کنیم از هم :|

خیلی بی نمک بود می دونم

مرد تنها!

شبی با خیال تو هم‌خونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشون‌حالیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می‌زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می‌زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می‌زد
نه مرد قلندر نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
نه یک شب که هر شب دلم بی‌قراره
می‌خواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی‌اختیاره