ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دستم قلم و شد قلمم دست ببین
هر چه دارم قلم و چوبه ی دارست ببین
من ز تو هشیار تر و،مست و خرامانی تو
ای نفهمیده سخن! چون تو شدم مست ببین
کودک بی یار و پدر؛یاور من خوب ببین
ای نسنجیده سخن،دفتر شعر!لحظه مرگ است ببین
آدمک کنج خیال است، طنابی بر دوش!
ناله ی داغ فراغ است ببین
یک شغال است و میان؛ گله ی حیوانِ رئوف
تاکسی قعر جهنم شده در بست ببین
یک ثانیه غفلت ز تو و کار جهانت خرابم کرد
این عالم ویرانه شده هست ببین
سرور شده ای!تاج سرم،حضرت اعلای بزرگ
من شده ام رذل ترین ادم این طایفه پست ببین
مثل سگ های خیابان سخن،هرز شده شعر و شعار
حرف من یاوه ی محض و سخنت ایه تقواست ببین
تو زحال همه پیران خرفت اگاهی
این دل برنای من است کین همه بی پرواست ببین
تو دمادم سخن و حرف و گزافی تو
آن کذبِ سخن از لب تو بر دلِ ما جست ببین
(میثم.ن)
(میثم.ن)
خون می جهد ز پشتت تو غرقه در خیالی
دنبال یک دراز پا برای عشق و حالی(میثم.ن)
در افق محو می شوم با بغض
مشت بر موبایل می زنم با بغض