بعد از تو (سید مهدی موسوی)

خون می جهد از گردنت با عشق و بی رحمی

در من دراکولای غمگینی ست… می فهمی؟!

خون می خورم از آن کبودی ها که دیگر نیست

در می روم این خانه را… هرچند که در نیست!

عکس کسی افتاده ام در حـــوض نقاشــــی

محبوب من! گه می خوری مال کسی باشی

گـــــُه می خوری با او بخندی توی مهمانی

می خواهمت بدجور و تو بدجور مـی دانــی

هذیان گرفته بالشم بس کـه تبم بالاست

این زوزه های آخـــرین نسل ِ دراکولاست

از بین خواهد رفت امّا نه به زودی ها!

از گــــردن و آینده ات جای کبودی ها

حل می شوم در استکان قــرص ها، در سم

محبوب من! خیلی از این کابوس می ترسم!

زل می زنم با گریــــــــه در لیوان آبی که…

حل می شوم توی سؤال بی جوابی که…

می ترسم از این آسمان که تار خواهد شد

از پنجره کــــــــــــه عاقبت دیوار خواهد شد

از دست های تو به دُور گردن این مرد

کـــه آخر قصّه طناب ِ دار خواهد شد!

از خون تــــــــــــو پاشیده بر آینده ای نزدیک

از عشق ما که سوژه ی اخبار خواهد شد!

می چسبمت مثل ِ لب سیــــــگار در مستی

ثابت بکن: هستم که من ثابت کنم: هستی

سرگیجه دارم مثل کابوس زمین خوردن

روزی هزاران بــــــــار مردن! واقعا مردن!!

بعد از تــو الکل خورد من را… مست خوابیدم…

بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!

بعد از تو لای زخــــــــــــــم هایم استخوان کردم

با هر که می شد هر چه می شد امتحان کردم!

خاموش کردم توی لیوانت خدایــــــــــــم را

شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را

رنگین کمان کوچکی بـــر روی انگشتم

در اوّلین بوسه، خودم را و تو را کشتم

هی گریه می کردم به آن مردی که زن بودم

شب ها دراکولای غمگینی کـــــه من بودم!

و عشق، یک بیماری ِ بدخیم ِ روحی بـــود

تنهایی ام محکوم به ســـ ـکس گروهی بود

سیگار بــــــا مشروب بــا طعم هماغوشی

یعنی فراموشی… فراموشی… فراموشی…

تنهــــــایی ِ در جمع، در تن های تنهایی

با گریه و صابون و خون و تو، خودارضایی

دلخسته از گنجشک ها و حوض نقاشی

رنگ سفیدت را به روی بوم می پاشی!

لیوان بعدی: قرص های حل شده در سم

بـــــاور بکن از هیچ چی دیگر نمی ترسم

پشت ِ سیاهی هــــای دنیامان سیاهی بود

معشوقه ام بودی و هستی و… نخواهی بود

عن!

ینی ی سریا هستن که ریدن به وبلاگ نویسی !

تو هر وبلاگی میری:

هوشگ و اقدس

نازی و بیژن

اسب و الاغ

گاو و سگ

و..........

بس کنید بابا حالمونو بهم زدید

اه!

همه شونم وبلاگ شون مثه همه

همه شونم تو about وب شون وان یکاد نوشتن

همه شونم گفتن خدا یا مارو بهم برسون

همه شونم تو نت با هم اشنا شدن

همه شونم شب تا صب یا با هم زر میزنن یا چت میکنن(البته بیشتر دخترا با این حرکت حال می کنن)

همه شونم ی مشکل بزرگ دارن اونم خونواده هاشونه

همه شونم تو وبشون باهم دیگه مکالمه می کنن.وبلاگو با مسنجر اشتباه گرفتن

اخر پست هاشونم می نویسن عاشقتم عشقم دوست دارم عزیزم

همه شونم بعد از ی مدت میان تو وبشون از اون یکی دل جویی میکنن بعد از ی مدت هم شکست عشقی می خورن و ک... شعر های بی مزه ی مثلا عاشقانه واسه هم می نویسن بعدم گورشونو گم می کنن میرن ی جای دیگه از بدی های جنس مخالفشون می نویسن!

تو روح عمه ی تک تک تون با این وب نویسی تون

عنااااااااااااااا!

__________________________________

پ ن:والا بغرعان

فینگلیش

اینو بخون baghali 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بغلی؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

باقالی؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بقالی؟ 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تف تو روح اونی که فینگلیش رو کشف کرد

عشق یعنی

عشق یعنی....  

 

با ساز دل‌نواز او رقصیدن

در هوای دیگری  ماندن  

با‌نوای دیگری خواندن 

از برای دیگری مردن  

خون  دل  خوردن  

جان        دادن 

جان سپردن 

 

 

 

 

عشق یعنی  

کوفت 

یعنی زهر مار 

یعنی درد بی درمون 

یعنی حناق(اسپلش رو بلد نیستم شایدم حناغ یا هناق یا هناغ حالا هر کوفتی) 

عشق یعنی خر شدن 

یعنی شارژ ایرانسل فرستادن 

ماشین شاسی بلند داشتن 

پول داشتن 

خرید کردن 

شاسگول بودن 

شکم یارو رو مثه شکم گاو پر کردن 

دروغ هاشو مثه یک خر مظلوم باور کردن 

یعنی به .....شعر هاش توجه کردن 

به چیزشعرهای بی مزه‌ش خندیدن 

بخاطر مریض شدن عروسکش گرییدن 

یعنی........ 

و بعد چند وقت تحمل این شرایط به هیکل بابای ق.....م ساقش ر...یدن 

فحش به اجداد طرف دادن

سیگار کشیدن 

سگ شدن 

و بعد مدتی پشیمون شدن 

و یک هفته بعد از پشیمون شدن ک......ن لقش گفتن 

و بعد ب حالت عادی برگشتن 

و بعد از یکماه دوباره خر شدن و سراغ یه اسب دیگه رفتن

استفراغ

این روزها مغزم دچار اختلالات شدید فکری شده! 

مدام بالا میاورد! 

کلمه،شعر و هزار جور مزخرفات دیگر! 

روی دفترم بالا میاورد! 

هوس هوای خوش دارد.خیال میکنم آبستن شده! باردار آثار بیمار.

یکسره ارامش ویار می کند!!!

و دوباره استفراغ..... 

 استفراغ.... 

استفراغ 

  

 

__________________________________ 

پ ن:اگه پست بدی بود ببخشید چون بازم روی احساسم بالا اورد 

پ ن:استفرررررررراااااااااااغ

امروز دلم دوباره "من" می خواهد

یک جمله ناب و صد قصه دلم می خواهد
یک مجلس بزم بی پرده دلم می خواهد 

از شعر و شعار و شاعر پست غمگینم 

یک مرد قویدل و زنده دلم می خواهد 

 

از حال خوشم مست و خرامانم من 

یک حال خوش ساده دلم می خواهد 

صرف لب تو کنج زبانم1 خاک خورد 

یک فعل و دوصد واژه دلم می خواهد

 

دستم، قلمم خسته و بی تاب شده 

یک توشه اماده دلم می خواهد 

از صور و سرور و ادم مغرور لبریزم 

یک خر که فهمیده دلم می خواهد 

 

دیروز گذشت و امروز بیدارم من 

رویای ناب، در آینده دلم می خواهد 

هر شب پر از بغض و پر از احساسم 

یک عاشق و شب گریه دلم می خواهد 

  

در قلعه ی دیوان خبر از یار نیست 

یکصد سگ و صداسب و دوصد گربه دلم می خواهد 

از خنده و از قهقهه لبریز شدم 

یک ناله چونان مادر داغ دیده دلم می خواهد 

 

همه رب و همه خالق، همه قهار شدند 

من هیچ! فقط بنده دلم می خواهد

اشکم ز سر شوق و ز اسرار جاریست  

اکنون فقط خنده دلم می خواهد

 

 ادامه شعر بی ادبانه است...  

 

 

ادامه مطلب

سرفه های نحس

از سیگار نیست! 

بخاطر توست. از دست تو به درد سیگار پناه بردم. 

سرفه هایم از غم هایی‌ست که فرو بردم. 

باور کن دلم جای این همه غم را ندارد 

من بریدم! 

یکی بیاید غم هایم را چند لحظه از روی دلم بر دارد 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

پ‌ن: 

پ‌ن:دلم گذشته می خواهد

تحفه الایام...

اندر احوال فقرا تفحصی نمودیم تا با این پدیده بیشتر اشنا گردیم که ناگاه تیتر درشت تارنمایی نظرمان را به خود جلب نمود آنرا دنبال نموده و ناگاه جرقه ای ذهن مرا مشتعل نمود. 

بر اساس استنتاجات اینجانب فقیر کلمه‌ایست که میان واژگان ما و اطراف مان بسیار اندک یافت میشود . 

و بقول مجنونی: 

همه چی آرومه.... 

 

دراین اوهام سپری میکردیم که ناگاه پارادوکسی مغزمان را منفجر نمود کاین پول هایی که ۷۰نوع بلا را برطرف میکند از برای چیست؟ 

با اندکی جستجو دریافتم که اداره ایست با تعداد فراوانی خدمه و کارمند و... که حقوق و مزایای آنها زین باب مرتفع میگردد. 

البته باید اشاره کرد که ایشان مامور شده‌اند تا فقرایی بیابند که اگر خلاف این شود مجازات میگردند و ازین باب که هیچ مسکینی را میان ۷۵میلیون انسان نیافتند به سوی افریقا و عراضی ناشناس و.... عزیمت گشتند و ۱۹میلیارد فقیر یافتند و بدان سو مبالغی را مرسول نمودند. 

در جایی خواندم که فقیری در میان مان بود که تنها ۳۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ریال احتیاج داشت که از خزانه کوچکی تامین گردید و به بلاد بی آب و علف مطرود گردید .

  

امضا:متوهم الاعصار 

تاریخ:۱۲/۱۲/۴۲۱ ه.ق

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

پ‌ن: 

پ‌ن:معیوبان را اختیاری نیست،مرا در گذرید!