ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یادتون باشه اون اول اول اسم وبم اتاق ابی بود
بعد گذاشتم پنجره ای رو به دلتنگی
همون موقع یه دلنوشته با قالب شعر نو گفتم ولی هنوز اپ نکرده بودم
امیدوارم خوشتون بیاد:
اتاق آبی من پنجره ای دارد رو به دل تنگی
هرگاه آن را می گشایم صدای گریه ی ابرها به گوشم می رسدآری باد هم پیش منه تنها خود نمایی میکند!
زخم هایم با طعنه خوش دستی خنجر دوستانم را به یادم می اورند
قلب تنهای من هم پنجرهی شکسته ای دارد رو به دلتنگی...
قصه ی آدما..
قصه ها اینجوری تموم میشن: یکی خوب میشه و یکی بد..
یکی به آرزوهاش میرسه و یکی حسرت میخوره..
یکی پنهونی اشک میریزه و یکی شادی شو پنهون میکنه..
یکی جادوگر میشه و یکی موهاشو در انتظار معجزه سفید میکنه..
یکی قصه میگه و یکی با قصه خوابش میبره..
یکی شیرینش و تو آوارگی فرهاد میبینه و یکی با اسم لیلی مجنون میشه..
یکی سنگ میشه و یکی شیشه..
یکی غریبه میشه و یکی آشنا..
یکی شیطان میشه و یکی فرشته..
یکی من میشه و یکی تو...!
خورد بر بام خانه...
و اما امروز... باز باران بی ترانه...
باز باران با تمام بی کسی های شبانه...
میخورد بر من تنها... میچکد بر فرش خانه...
باز می آید صدای چک چک غم...
نمیدانم.... نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست!؟....
.
اینو برام نوشته بودی.
خیلی با احساسه
راستی من تو لینکات نیستما
در حیرت ماندم
خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنهکار شدم
تو را وفادار دیدم و هر کجا که رفتم بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت امدم
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟!!
رمز مطالبت چنده؟
دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت
طبیعت زیباست ، نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی
جدایی سخت است نه به تلخی تنهایی
ممنون که مرسی دارم رفیق....خوشحالم که خوشت اومد رفیق
سلاااااااااام...ببخشید دیر سر زدم ...خیلی گرفتار بودم...
امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما … عزیزی نباشد!
توجه توجه......
آپم رفیق....
هروقت توجهت تموم شد بیا....
[خنده][نیشخند]
سلام
خوبی؟؟؟؟
من لینکت کردم توام منو میلینکی؟؟؟؟
زبان مشترکی داریم
با این همه
یکدیگر را نمی فهمیم
ما
باید
مثل غارنشین ها
تنها به علامت دست های مان
اکتفا می کردیم
آن وقت شاید هیچ سوء تفاهمی
میانمان جدایی نمی انداخت....
دنیای پرنده قفس است و دنیای ماهی اقیانوس و دنیای من معرفت توست . .
داور قلبم نه سوت دارد
نه کارت قرمز...
راحت باش...
تا دلت می خواهد خطا کن.
سکوت میکنم باز هم سکوت میکنم .....
قشنگ بود مخصوصا خط اخر