آخر خط

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم؟!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمرده ایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست، عمری به سر برده ایم

با من بمون....


توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودنت فرقی نمی کنه، اما اگه

همراهی داشته باشی که تنهات نذاره ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه ....

ما از اوناشیم

ما از اوناشیم که:
فشن نیستیم…
بابامون ماشین شاسی بلند نداره بیایم دنبالت…
مارک کفشمون دیگه آخرش کفش ملیه……
مارک تی شرتمونم هم دیگه آخرش یا هندونست یا تمساح…
نداریم هرشب ببریمت بیرون خرجت کنیم…
ولی…
وقتی میگیم دوستت داریم یعنی دوست داریم

______________________________

شوک...(پسورد شماره خودت-> ami)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

1،2،3،4،5؟


با استفاده از عکس و انتخاب انگشت شخصیت خود را بشناسید.آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟ تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه کنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.

انگشت شماره ۱

 

این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و کسانی که این انگشت را انتخاب میکنند، اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند.

 

انگشت شماره ۲

 

این انگشت نماد کار میباشد و اشخاصی که به این انگشت اهمیت بیشتری میدهند انسانهای کاری هستند و بطور کلی وجدان کاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در کارها دارند.

 

انگشت شماره ۳

 

این انگشت میزان اهمیت به خود فرد را نشان میدهد، افرادی که این انگشت را انتخاب میکنند، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند.

 

انگشت شماره ۴

 

این انگشت نماد محبت و عشق است و کسانی که این انگشت را انتخاب میکنند، انسانهای احساساتی و عاطفی هستند وهمواره به دنبال محبت و خوشحال کردن دیگران هستند.

 

انگشت شماره ۵

 

این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و کسانی که به این انگشت علاقمند هستند، افرادی هستند که به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترک و بطور کلی روابط بین افراد اهمیت می دهند.

اگه ..... بودم

یه مطلب باحال یه جا خوندم خوشم اومد برای شما هم بذارم



بدون تردید ما روزها و عنوان های خاصی را دوست داریم و یادآور خاطرات یا مناسبت هایی هستند که همیشه این روزها و عناوین در ذهن و خاطر ما هک می شوند.(نوشته ها برجسته نظر نویسنده است و نوشته های کج نظر خودمه)
هر جا هم که با نظر نویسنده موافق بودم دیگه نظر خودمو زیرش ننوشتم

اگر ماهی از سال بودم :بی گمان اسفند ماه را بر می گزیدم همه در شور شوق سال نو ... همه در حال نو شدن ... کمتر کسی به غم هایش فکر می کند

فروردین.چون همه خوشحالن و همه چیز تازه میشه دنیاهم قشنگتر میشه


اگر یک روز هفته بودم :پنجشنه را دوست داشتم، حال و هوایش بی گمان برایم قابل توصیف نیست ... پنج شنبه ...

جمعه.چون همه این روزو دوس دارن!هم تعطیله و هم روزه استخر و فوتبال و کوهنوردی و قرارهای دوستانه عاشقانه و..... هستش

اگر یک عدد بودم : هفت را انتخاب می کردم ... هفت خیلی زیباست ... مثل هفت سین ...(با نظر نویسنده موافقم)

اگر جهت بودم : آن جهتی را دوست داشتم که تو باشی ... آن جهتی که چشمان تو به آن سمت مایل باشد ...(با نظر نویسنده موافقم)

اگر همراه بودم : تا آخرش می ایستادم ...

دستاشو می گرفتم و کنارش بودم

اگر نوشیدنی بودم : دوست داشتم قهوه با شکلات باشم

دوست داشتم آب پرتغال باشم

اگر گناه بودم : لب های تو را می بوسیدم تا زیباترین گناه هستی باشم ...(با نظر نویسنده موافقم)

اگر درخت بودم : سپیدار ... آن هم کنار زاینده رود ... گنار باغ گلها ... با آن برگ های پهن و قشنگش ...
اقاقیا و بید مجنون
اگر میوه بودم : دوست داشت یک انار بهشتی باشم ... تا با انگشتان زیبای تو دانه شوم ...
علاوه بر انار دوس داشتم انار باشم تا هر کی منو میبینه آب دهنش راه بیوفته
اگر گل بودم : دوست داشتم "شب بو" بودم ...
گل نرگس رو خیلی دوست دارم.دوس داشتم گل نرگس بودم
اگر آب و هوا بودم : دوست داشتم هوای بارانی باشم ... هوای پائیز ... بارانی و خنک و دلگیر ...

اگر رنگ بودم : آبی

اگر پرنده بودم : گنجشک بودن را انتخاب می کردم ... روی سیم های برق ... کنار معشوقه ها ...


اگر صدا بودم : دوست داشتم کلماتی باشم که از دهان تو می تراوند ...
دوست داشتم صدای داریوش بودم تا با اشعار عاشقانه جریان پیدا میکردم
اگر فعل بودم : "لبخند زدن" را دوست داشتم ...
به اضافه لبخند فعل"دوست داشتن" رو دوست دارم
اگر زمان بودم : دیروز خاطره بود، فردا راز است، امروز "هدیه" است ... امروز را دوست دارم ...
بنظرم خاطره ها قشنگ ترن پس دیروز
اگر یک خیابان بودم : خیابان چهار باغ عباسی ... با آن معماری های قدیمی اش ... با آن درختان زیبایش ... با آن پیاده روهای شلوغش ... با آن صندلی های شیکش ... با آن بستنی فروشی های خاطره انگیزش ...دوست داشتم خیابون پشت صداوسیما بودم(توی بلوارامین-قم    آخه خیلی خاطره خوب دارم ازش)
اگر یک فیلم بودم : دوست داشتم "کتاب قانون" باشم
فریاد زیر آب
اگر یک پزشک بودم : دوست داشتم "محمد قریب" می بودم

اگر یک پنجره بودم : دوست داشتم رو به دریا باز شوم ...
پنجره ای روبه دلتنگی.رو به یه خیابون بی انتها که سراسرش برگ زرد پاییزی با نیمکت هایی که زیر برگ های مدفون شدن
اگر تاریخ بودم : دوران پیامبر مهربانی ها ...
هم عصر با مولا
اگر ساز بودم : ویولون ... بیژن مرتضوی ... " قصه عشق "

اگر کتاب بودم : قران ... سوره الرحمن ... فبأَی آلاء ربکما تُکذبان ...
قران بودم اما کوثر
اگر شعر بودم : بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...
(عاشق این شعرم)
اگر طبیعت بودم : لحظه ی طلوع و غروب ...
لحظه تحویل سال+جنگل دریا کوه
اگر حس بودم : لحظه روییدن عشق ...

منبع:پایگاه اطلاع رسانی جام نیوز                 http://jamnews.ir/NSite/FullStory/Print/?Id=75664

شما هم لطفا نظراتتون رو راجع به این سوال ها تو قسمت نظرات بنویسید

بعضی وقتا.........

به خودم میگم:

گاهی باید به خودت تلقین کنی که راهت اشتباهه

بعضی وقتا باید به خودت تحمیل کنی که نمی فهمی
باید خودتو مجبور کنی که تو پیله خودت باشی و احساس رهایی کنی
گاهی باید بغضتو با یه لیوان آب قورت بدی
گاهی باید لرزش صداتو بندازی گردن سرما
گاهی باید بگی صدام گرفته؛فک کنم سرما خوردم
گاهی باید نقش یه ادم کودن‌و بازی کرد
گاهی باید خر شد کر شد کور شد

همه‌شو قبول کردماااااا

اما........ اما

اما بدیش اینه که همیشه تو این گاهی اوقات گیر کردیم....

کاش یا من نمی فهمیدم و تو می فهمیدی

یا ای کاش من می فهمیدم،تو هم می فهمیدی

یا ای کاش هیچ کدوممون نمی فهمیدیم

یا.........


بیخیال!

یه دوستی می گفت:

مرد وقتی دلتنگ می شه

نه داد می زنه

نه گلایه می کنه

نه می شکنه

نه.....

فقط سیگارشو روشن می کنه و دلتنگی هاشو با دود سیگارش می ده بیرون


پاکت سیگارم کجاست......؟!

دل خوش

به فردا دلخوشم  شاید که با فردا طلوع خوب خوشبختی من باشه....

بازهم گله ای نیست! از هیچکس و هیچ چیز

همه چی خوبه

از آدمای خوب دنیام که با دروغاشون دنیا رو می خوان برام قشنگ تر کنن ممنونم

از صورتک هایی که به چهره زدن تا زیبا به نظر برسن هم خیلی خوشم میاد

ممنون ازینکه خودتونو باهوش فرض می کنید تا من خوشحال شم که اطرافم پر از آدمایه نابغه‌اس

منم دارم مثه شما میشم!اولش یه کم سخت بود اما دارم بهش عادت میکنم؛به چی؟به این ریگی که تو کفشمه!آخه می خواستم مثه شما بشم دیروز یه ریگ از رو زمین برداشتم انداختم تو کفشم تا هم دردت باشم

تازه‌گیا تصمیم گرفتم دروغ بگم!مثه تو

دیروز برات یه نامه نوشتم

آخره نامه‌مو خواستم مثه تو با خونم امضا کنم اما ....

همیشه می گفتی نامه هاتو با خونت امضا می کنی منم همیشه خونتو می چشیدم؛مزه آب انار می داد

می گفتی تنهایی!من فکر کردم میگی کسیو نداری!تازه فهمیدم منظورت اینه که تو دنیا همتا نداری و تنهایی

دیشب حرفایه شیرینتو چشیدم چقد تلخ بود

دهنت بوی گند دوست دارم میده اما دلت یه جای کوچیک هم واسه من نداره!

تازه فهمیدم چقد مهربونی!وقتی فهمیدم با همه جور آدمی می‌پری فک کردم ادم خرابی هستی.اما الان فهمیدم آدم مهربونی هستی و دلت مثه یه هتل 5ستاره اس تنتم Motel مهموناس


اومدم ازت بابت ساده بودنم معذرت بخوام

ببخشید که همیشه راستشو می گفتم و اهل دروغ نبودم

شرمنده که پیش من احساس تنهایی می کردی!آخه من مثه تو نبودم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:مخاطب دارد!

حرف دل

تو به احساست بیاموز نفس نکشد؛هوای دلها آلوده است!

اینجا فاصله ی یک عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگارست.....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایا سر راه من کسی را قرار مده که دلتنگی و گریه های شبانه اش برای من ولی شادی اش برای دیگری باشد!

__________________________

می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند

و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ،

پروردگارا! به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خود نپریدم دلم گرفت
از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت
کم کم به سطح آینه ام برف می نشست
دستی بر آن سپید نکشیدم دلم گرفت
دنبال کودکی  که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت
نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت
شاعر در کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در اینه دیدم دلم گرفت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن:تشکر از فرستنده های این مطالب زیبا