ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یک جمله ناب و صد قصه دلم می خواهد
یک مجلس بزم بی پرده دلم می خواهد
از شعر و شعار و شاعر پست غمگینم
یک مرد قویدل و زنده دلم می خواهد
از حال خوشم مست و خرامانم من
یک حال خوش ساده دلم می خواهد
صرف لب تو کنج زبانم1 خاک خورد
یک فعل و دوصد واژه دلم می خواهد
دستم، قلمم خسته و بی تاب شده
یک توشه اماده دلم می خواهد
از صور و سرور و ادم مغرور لبریزم
یک خر که فهمیده دلم می خواهد
دیروز گذشت و امروز بیدارم من
رویای ناب، در آینده دلم می خواهد
هر شب پر از بغض و پر از احساسم
یک عاشق و شب گریه دلم می خواهد
در قلعه ی دیوان خبر از یار نیست
یکصد سگ و صداسب و دوصد گربه دلم می خواهد
از خنده و از قهقهه لبریز شدم
یک ناله چونان مادر داغ دیده دلم می خواهد
همه رب و همه خالق، همه قهار شدند
من هیچ! فقط بنده دلم می خواهد
اشکم ز سر شوق و ز اسرار جاریست
اکنون فقط خنده دلم می خواهد
ادامه شعر بی ادبانه است...
قشنگ بود :))))